امیر سرتیپ خلبان ناصر ایزدی فر: وقایع جنگ را ان طور که میگوییم بنویسند و بنگارند


به گزارش پرس نیوز٬ امیر سرتیپ خلبان ناصر ایزدی فر از همرزمان شهید عباس بابایی با بیان خاطراتش در خصوص ۸ سال دفاع مقدس گفت: یکی از خاطراتی که از ان دوران به ذهنم ماند‍‌‌‌‌ه این است که در دوران جنگ در یکی از قرارگاه های تاکتیکی ارتش بودیم.فرمانده قرارگاه٬ سرهنگ نیاکی بود. سرهنگ نیاکی دختری نوجوان داشت که دچار بیماری سرطان شده بود و پزشکان از او قطع امید کرده بودند دکتر گفته بود هر لحظه احتمال دارد از جهان رخت بر ببندد.اگر ارزویی دارد بهتر است براورده شود.دختر مدام سراغ پدرش را می گرفت.دختر در یکی از بیمارستان های تهران بستری بود.ما٬ در ان شرایط بحرانی در یکی از قرارگاه گاه های تاکتیکی و زیر زمینی ارتش اصفهان بودیم‌ و هرگونه تماس به دلیل رعایت مسایل امنیتی ممنوع بود و خود سرهنگ نیاکی نیز دستور داده بود که هیچ تلفنی حتا دختر وی را وصل نکنند.اما با اصرار دختر سرهنگ نیاکی این ارتباط فراهم شد.دختر نوجوان سرهنگ نیاکی هنگامی که صدای پدرش را از پای تلفن شنید به پدر گفته بود که دلم برایت بسیار تنگ شده است کی به پیشم میایی می خواهم تو را ببینم و پدر مدام به دخترش امید میداد که به زودی همدیگر را خواهند دید اما خود سرهنگ نیاکی بهتر از همه میدانست و دخترش نیز میدانست که دیداری در کار نخواهد بود و دیگر دخترش را نخواهد دید. چند روز بعد هم که به سرهنگ نیاکی خبر دادند که دخترش به رحمت خداوند رفته است سرش را به دیوار گذاشت و مدام و پی در پی گریه میکرد و ارام نداشت‌. این خاطره با توجه به شرایط سخت بحرانی در ان دوران٬ بسیار من را در تاثیر خود قرار داده٬ ‌عواطفم را برانگیخته بود. خواسته من به عنوان یک سرباز پیر ارتش این است که وقایع جنگ را ان طور که میگوییم بنویسند و بنگارند که انشالله این وقایع به نسلهای اینده منتقل شود تا بدانند ما٬ در چه شرایطی با دشمنی که تا دندان مسلح بود جنگیدیم و نگذاشتیم یک قدم به پیش بیاید و او را زمینگیر کردیم.


 والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


 ناصر ایزدی فر ۱۳۹۳/۴/۹


گزارش: مهدی طهرانی


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها